چند روز پیش فکسی از انجمن مدیران دریافت کردم که از تمام مدیران بازرگانی برای شرکت در جلسه ای که مو ضوع آن تجارت خارحی بود دعوت به غمل آمده بود ما هم خوشحال با خودمون گفتیم خب یه چیزی هم ما یاد میگیریم. حالا با هر بدبختی بود بعد از ساعت کاری خودم رو به جلسه رسوندم ولی خیلی برام جالب بود از همه چی صحبت شد الا تجارت خارجی، دیگه آخر جلسه خوابم گرقته بود بلاخره جلسه کذایی تمام شد تو آسانسور که داشتم میومدم پایین با خودم گقتم بیخود نیست که ما تو همه چی بجای پیشرفت پس رفت میکنیم، این جلسه فقط حل مشکلات صنایع با ارگانهای مختلف بود نه تجارت خارحی، خب اینم اوضاغ و احوالمون تو همه ی زمینه هاست.

سفر لرستان

هفته پیش که نبودم همون رفتم نمایشگاه لرستا ن جاتون خیلی خالی بود مردم بسیار خوب، مهربان و مهمان نوازی داشت من که واقعاً شرمنده رفتارشون شدم هر کی میومد نمایشگاه همین که میدونست ما از مشهد اومدیم کلی تعارف می کرد. اما حیف از اینکه خود خرم آباد چیزی به عنوان مرکز یه استان نداشت. یه شهر محروم که هیچ صنعتی توش نیست حالا مردم دلشون رو به همون پروژه پتروشیمی خوش کردند که تا اونم راه بیفته کلی طول میکشه. ولی چند آثار باستانی خیلی زیباداشت.  یکیشون قلعه فلک و الافلاک بود که متعلق به دوره ساسانی است بر روی تپه بلندی در وسط شهر فرار داره که خیلی قشنگ بود مخصوصاً که نور پردازی شبش بسیارخیره کننده بود من که از پنجره اطاقم  هر از گاهی یه نظر به بیرون می انداختم مخصوصِ واسه دیدن قلعه . روی هم رفته مسافرت خوبی بود آدم با فرهنگ اونجا آشنا میشه که این خودش خیلی خوبه. به قول جلال آل احمد که الان دارم کتاب نامه های جلال به سیمین دانشور در سفر آمریکای دانشور رو  میخونم  نوشته تو بگذار چشمهایت از دنیا پر بشود . آدم هر چی بیشتر ببیند و بیشتر بشنود و بیشتر تجربه کند بیشتر عمر کرده است.
خلاصه این سفرما هم تجربه خوبی بود چون من اصلأ اون سمت کشور رو ندیده بودم.

۱. ما ملت ایران اصلاً تشکر کردن رو یاد نگرفتیم، اگه کسی واسمون کاری انجام بده ازش تلبکار هم هستیم و یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنیم حالا ببینید جریان چی هست. شرکتمون تصمیم گرفته تو چندین نمایشگاه تو کل کشور شرکت کنه که اولینش همین امروز اول شهریور ماه تو زاهدان برگزار میشه. من هم که مدیر بازرگانیشون هستم مسئول هماهنگی تمام این کارا هستم. خلاصه وضع بلیتم که میدونید الان چیه، اسمشو میشه گذاشت بحران ملی، خلاصه مدیر کارخانمون تصمیم گرفت تنهایی خودش بره زاهدان، حالا کو بلیت! به هر کجا زنگ میزدن بلیتی در کار نبود، من هم دیدم این همه این در اون در زدن نتونستن بلیت گیر بیارن گفتم یه آشنا دارم تو فرودگاه میتونه پای پروازشما رو بفرسته برین. خلاصه با کلی هماهنگی این آقا رفت زاهدان، حالا فردا صبحش که رسیده اونجا من زنگ زدم ببینم کارا خوب پیش رفته، پرواز خوب بوده یا نه ! گفت آره البته آشنای آقای مدیر عامل هم بوده و اون همه کارا رو کرده و بلیت گرفته ما هم اومدیم، منو میگی پشت تلفن خیلی اعصابم خورد شد با خودم گفتم خوبه تا ساعت 12 شب قبل من زنگ زدم هماهنگ کردم که اقا رفته حالا چون می خواد کار منو بی ارزش کنه ابنجوری میگه، یعنی شما خیلی کاری نکردی و یکی دیگه کارو انجام داده. حالا میگه آره پرواز هم خالی بود جا زیاد داشت ما هم گرفتیم اومدیم . گفتم دیگه من باشم که واسه اشخاصی مثل شماها به کسی رو بندازم. خلاصه حالا دیروز باز مدیر عامل میخواست بره زاهدان باز دیدم در به در دنبال بلیتن و هی میگن خانوم فلانی شما آشنا ندارین گفتم مدیر کارخانه که با آشنای مدیر عامل رفته حالا خود مدیر عامل در بدر دنبال بلیته! ایشون که آشنا داشتن تو فرودگاه چرا به آشناشون نمیگن واسشون بلیت بگیره! ایشون که واسه مدیر کارخونه اون شب بلیت گرفتن خوب امروزم بگیره. با خودم گفتم حالا برین دنبال بلیت تا بفهمین. نه تنها تشکر نکردن بلکه کارتم بی اهمیت جلوه دادن. حا لا هم همون آشنا بره بلیت بگیره.

 ما ملت عادت کردیم از خود راضی باشیم حالا کی میخوایم درست بشیم خدا میدونه.

۲. خب امروز هم جمعه است و ما هم چنان تو خونه. اینقدر خستم که حوصله هیچ کاری رو هم ندارم کلی هم کار دارم که هیچ کدوم الحمدالله انجام نشده. چند تا مراسم عروسی و مهمونی هم دعوت شدیم که چون شهرستان بود اصلاً حوصله نداشتم این همه راه رانندگی کنم برم باز خسته تر برگردم . فعلاً که فقط کلاس فرانسه رو میرم بدون این که لای کتابو باز کنم، یه کتابه gmat هم گرفتم که هنوز فقط 2۰ صفحه خوندم اونم مونده.

۳.  این هفته اگه بلیت گیر بیارم از طرف شرکتمون واسه نمایشگاه باید برم لرستان اگه گیر بیاد.

۴.  در ضمن امروز روز پزشک هم هست که به دوستم مازیار تبریک میگم انشالله که اونم همیشه خوب وسرحال باشه.

۵.  حالا بعدازظهر پسرم از اردو تیم ملی بر میگرده که باید برم فرودگاه دنبالش فعلاً که دیگه خبری نیست تا هفته بعد ببینیم چی پیش میاد.