خب با سلام ...

هفته پیش هفته ی خیلی خوبی واسه تیم شنای ایران به خصوص مشهد بود چون واسه اولین بار اونم از شناگرای خراسان آقای پاشا زاده تونست دررشته ی ۵۰ متر آزاد در مسابقات جهانی مقام اول راکسب کنه وطلا رو واسه ایرانیها به خونه بیاره جای خیلی خوشحالیه که این مقام نسیب کشور ما شده  .امیدوارم این قدمی باشه برای بهتر شدن.

چقدر دلم می خوادبنویسم یا اینقدر وقت داشتم اقلا یه وبلاگی بخونم. حالا با تمام این چیزا بازم دلم نمی یاد چیزی ننویسم حالا هر چند که خیلی فاصله افتاده. 
 

پنچری

دیروز ماشینم پنچر شد حالا بماند که جلو خونم همچین اتفاقی افتاد و یه خدا نشناس یه میخ با تخته فرو کرده بود تو لاستیک .خلاصه بعد رفتم پنچری شو گرفتم از اونجا رفتم عقب پسرم چون کلاس شنا بود .کلی خسته بودم شب که برگشتیم داشتم واسه دختر بزرگم تعریف می کردم که چی شده بوده و واسه چی دیر کردم همینجور تو حس تعریف کردنه جریان بودم که دیدم پسرم رو کرده به من و میگه :ا..ا..ا.. پس مامان تو با لاستیک پنچر شده اومدی دنبالم ؟؟؟
یکدفعه من و دخترم به هم نگاه کردیم زدیم زیر خنده . بعد دخترم بهش گفت:  آخه حواس پرت با لاستیکه پنچر شده مگه میشه رانندگی کرد؟
خلاصه کلی خندیدیم و انگار خستگی روز از تنم بیرون شد.