حکایت خرما خوردن


دو روز پیش صبح خواب موندیم .من با عجله بیدار شدم و پسرم رو بیدار کردم .آخه تمرینات شناش هر روز ، هم صبح شده هم بعدازظهر. همینطور که با عجله داشتم حاضرش می کردم بهش گفتم:ما مان جون شیرت رو امروز باید با خرما بخوری.اونم که اون موقع صبح سوال پرسیدنش گل کرده بود پرسید: آخه چرا باید با خرما بخورم ؟؟
من اصلا دوست دارم شیر رو تنهایی بخورم...بدون خرما..
منم که دلم مثل سیرو سرکه می جوشید از این که دیر شده بود و الآن به تمرینش نمی رسه گفتم :ما مان جون قربونت برم اگه خرما بخوری قند خونت بالا می ره .باعث می شه سر صبحی تو آب سر گیجه نگیری.
یک دفعه با تعجب بهم نگاه کردو گفت:یعنی اینکه خونم زیاد می شه؟؟ بعد میره تو سرم؟؟
(جای شما خالی تو اون حال و احوال صبحی همراه با شادی و خنده رو هر دومون شروع کردیم.)

خب مثل اینکه این کامنت بلاگ اسکای حالاها نمی خواد راه بیفته .ما هم یک کامنت فعلا اینجا گذاشتیم تا اگر دوستان خواستن نظری بدهند جایی واسه نوشتن داشته باشند.

مادر

چه زیبا و پر فروغ هست این کلمه.از زمانی که یادم می آید و کودکی بیش نبودم در همه ی عر صه های زندگیم فقط او را در کنار خود دیدم .حضور پدرم سایه ی خیلی کمرنگ و شاید بگویم اصلا هیچ بود. شبهایی که می نشست و روزهایی که تلاش می کرد رو هیچ وقت از یاد نمی برم.در تما م سر تاسر زندگیش هیچ وقت به معنای واقعی آرامش نداشت.هیچ وقت طعم خوش بختی رو نچشید.هیچ گاه لبخندی از رضایت زندگیش بر لبانش ندیدم.برق شادمانی در چشمانش دیده نمی شد بعدها که بزرگتر شدم می فهمیدم که چه دردی کشیده و چه رنجی رو تحمل کرده.در سالهای اول زندگیش تمام وقتش رو توی مزرعه کار می کرده تا بتواند لقمه نانی برای فرزندانش فراهم کند.مادرم در تمام عرصه زندگیم هم مادر بود و هم پدراون هر چه که از توانش بر می اومد برای بچه هاش انجام داد .تمام سعی خود رو برای فراهم کردن یک زندگی خوب و همراه با آرامش رو برای تک تک ما انجام داد.هر چند که دست تقدیر و سرنوشت دیگر دست من و شما نیست..
امروز روز مادر است و روز بزرگیست .این روز رو به تمام مادران عزیز و بزرگوار  خصوصا مادر عزیزم تبریک می گویم .از خدا می خواهم که همیشه سر زنده و سر حال در کنار برادرها و خواهرم ببینم.دوستت دارم مادر.
(در ضمن باید بگویم که وبلاگ دختر بزرگم که ۱۳ سالش هست راه افتاده و اولین مطلبش رو در مورد روز مادر و توصیف یک روز رو از قلم خودش  اینجا ببینید.)