روز تعطیل

گاهی اوقات ترس از دست دادن موقعیت ها آدمها را در زمینه کاری به سکوت وا میدارد، ما مردم عادت کردیم همیشه بهمون زور بگویند و اصلاْ حرفی نزنیم و بدون چون و چرا اجراش کنیم.  

امروز سر میز غذا صحبت از تعطیلات هفته آینده و گرون شدن بلیط های هواپیما شد، من از معاون اجرایمون پرسیدم روز یکشنبه هفته آینده که بین دو تعطیلی است شرکت تعطیل نیست؟ (چون بعضی از شرکتهای خصوصی اینجور روزها رو تعطیل می کنند). اونم با یک مکث جواب داد: نه، نه تنها اون روز رو تعطیل نمیکنیم بلکه فرداش که تعطیل رسمیست شرکت باز است و همه باید سرکار حاضر باشند. خلاصه همه سر میز غذا نشسته بودند و یک نفر هم اعتراض نکرد، که ای بابا روز تعطیل رسمی کی اومده سر کار که ما دومیش باشیم. فقط من گفتم: کی روز تعطیل میاد سر کار؟ بعد یکی دونفر به شوخی گفتند: اون روز کار کردن درست نیست و اصلاْ گناه محسوب میشه و از این حرفها، و همون کسانی که همیشه به برنامه های شرکت اعتراض دارند (البته نه جلوی مدیر عامل) حرفی نزدند. منم بعداْ رفتم به همکارها گفتم: بابا یک صدایی، یک حرفی، نمیشه که هر چی بگویند شما هم بگویید چشم. حالا نمی‌دونم تصویب میشه یا نه، ولی این جماعتی که من می‌بینم اگه بگویند روز تعطیل بیایید کسی اعتراض نمی‌کنه. حالا کلی داستان دارم بابت این مسائل که بعداْ سر فرصت براتون می‌نویسم. یکی از همکارها به شوخی میگه آخر سرت رو به باد می‌دی، هی مدام میری با اینها صحبت می‌کنی. نمی‌دونم درسته یا نه ولی من آدمی نیستم که هر کس هر جور زور بگه منم بگم چشم به هر حال حرفم رو می زنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد