- دیشب با یک سرعت نفس گیر با دخترم رفتیم دنبال خونه، در ابتدا به هر بنگاهی که می‌رسیدیم اولین سوالی که می‌پرسیدند این بود که چقدر پول داری و چقدر می‌خوای اجاره بدی. من هم جایی می‌خواستم که هم از لحاظ مالی از عهده‌اش بر بیام هم اینکه از لحاظ مکانی جای خوبی باشه به همین دلیل پیدا کردنش مشکل بود. بعد از اینکه یکی دو تا آپارتمان رو پیدا کردم فهمیدم که محل خوبی نیست و اصلاْ امن نیست یعنی اینکه از سر کوچه تا خونه بیایی ده بار کیفت رو زدند. چیزی که برام جالب بود برخورد افراد متشخص بنگاهی بود که هیچ کدوم همدیگر رو قبول نداشتند. می‌گفتم بابا اون یکی گفته اونجا امن نیست، می‌گفتند نخیر اون می‌خواسته بنگاه‌بازی در بیاره و چون موردی نداشته اونجوری گفته. بالآخره یک آپارتمان کوچیک با شرایط رهن و اجاره تو محل امن پیدا شد که حالا باید صحبت کنم ببینم مایل به رهن کامل هست یا نه.  ولی تو همین یک شب اینقدر اذیت شدیم که دخترم گفت از خیر بنایی بگذریم و همین خونه خودمون خوبه. گفتم اتفاقاْ اینها همه تجربه‌‌‌ست که ببینی این مستاُجرهای بیچاره چقدر واسه پیدا کردن یک خونه اذیت میشن. حالا با یکی دو تا مهندس هم صحبت کردم ببینم می‌تونم با شرایطشون کنار بیام یا نه، تا بعد ببینم اوضاع چه جوری پیش میره. 

 

- در ضمن نوشتن دوباره وبلاگ انگلیسی رو هم شروع کردم که حالا اگر خدا بخواهد فرانسه رو هم می‌نویسم که همه با هم جلو بره. می تونید مطلب وبلاگ انگلیسی رو از لینک کنار صفحه بخونید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد