چند روز پیش یک بارون حسابی اومده بود . بعد از اونم هوا فوق العاده عالی بود. رفتم عقب بچه ها تا اونا رو از مدرسه بیارم . تو راه که داشتیم بر می گشتیم چشمم افتاد به آسمون با یک ذوقی گفتم: به به..........عجب آسمون قشنگی ، چه هوای دلپذیری، چه ابرای قشنگی، انگار مثل پنبه می مونن. دیدم بچه ها هر سه تایی چشاشون خیره شد تو آسمون . دیگه هر کدومشون ابرا رو به یک چیز تشبیه کردند. پسرم می گفت: ببین... اونجا رو، مثل قطار شده، دودم داره. بعد دختر کوچیکم که انگار یک چیز عجیبی رو کشف کرده بود دیدم فقط داره نگاه می کنه ازش پرسیدم : ببینم تو چیزی پیدا نکردی که اینقدر ناراحتی؟ با یک قیافه ی ناراحت گفت : چرا ، پیدا کردم، اونجاست . اما حیف که ابراش پاره پاره شده..........
ستاره شرق
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 ساعت 09:02 ق.ظ
از طرف من یه ماچش کن