چند شب پیش هول هولکی یه غذایی واسه بچه ها درست کردم . خیلی با خیال راحت غذا رو کشیدم بعدشم بچه هارو صدا کردم تا بیان شام بخورن. وقتی داشتم برنجو می کشیدم فهمیدم که له شده . به روم نیاوردم و خیلی با آرامش سرم به کارم گرم بود . تو دلم گفتم : الآن که اینو بزارم هر سه تایی یه چیزی میگن . اول واسه دختر کوچیکم کشیدم . دیدم یک قاشق خورد بعدش بهم گفت: مامان خانوم چرا برنجت اینجوریه ؟ منم انگار چیزی اتفاق نیفتاده گفتم: مگه چه جوریه ؟ مثل همیشست. با یک قیافه ی جدی گفت: نخیرم . برنجت نم کشیده ، مگه نمیبینی به هم چسبیده. از بس نم کشیده اینجوری شده. (شایدم راست میگفت .)
ستاره شرق
دوشنبه 12 آبانماه سال 1382 ساعت 09:47 ق.ظ
سلام ،
سلام. چه عجب ! کم پیدا هستید. سر بچه ها را که نمیشه کلاه گذاشت.
درود بر شما!
دفعه دیگر آب نریزید تا نم نکشد!
شاد باشید... بدرود!