گفتگوی خانوادگی


من تو آشپز خانه در حال درست کردن شام بودم .دوتا دخترها هم تو اطاق خودشون بودند پسرمم تو حمام در حال دوش گرفتن بود .همینطور هر کسی سر گرم کار خودش بود که من کارم تموم شد و با صدای بلند گفتم : بچه ها شام حاضره .بکشم یا نه؟دیدم صدایی نیومد .دوباره بلند تر گفتم : شام می خورید ؟بکشم؟دیدم صدای پسرم اومد که می گفت: حوله. گفتم : باشه الان می کشم .دوباره گفت :حوله .منم گفتم :با با کشیدم چرا داد می زنی ؟که دیدم با صدای خیلی بلند داد زد :با با حوله نه آره.
(بد بخت هر چی داد میزده حوله من فکر میکردم می گه آره)گوش آدمم سنگین بشه بد دردیه ها .
نظرات 3 + ارسال نظر
نوشی چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ب.ظ http://nooshi.blogspot.com

آخ... یعنی میشه یه روزی پسرک منم تنهایی بره حمام و داد بزنه حوله؟

باربد شمس پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:46 ق.ظ http://river.blogsky.com

http://www.blogrolling.com/ping.phtml
هرموقع مطلب جدید نوشتی بی زحمت تشریف ببر به آدرس فوق در عرض ۱ ثانیه اسم وبلاگ و آدرس وبلاگت رو بنویس و Ping را فشار بده تا همه کسانی که لینک تو را دارند متوجه به روز شدنت بشوند باور کن با این کار بیننده هایت ۲ برابر می شود.
من خواهش می کنم.
اگر پرشین بلاگ یا بلاگ اسپات یا دات کام بودیم اتوماتیک این کار میشد متاسفانه بلاگ اسکای از این مهم محرومه!

مقاله بی سر جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:58 ق.ظ http://sh2tg800.blogsky.com

بابا عجب پسری ! ما سر خانواده داد بزنیم در عرض کمتر از ۳ ثانیه پرتیم توی کوچه !
با مزه بود
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد